بسم الله الرحمن الرحیم
24 آبان روز بزرگداشت آِت الله علامه سید محمد حسین طباطبایی است. به همین مناسبت مصاحبه ای را از پسر ایشان درباره ی حضرت علامه مطالعه می کردم که حاوی نکات بسیار جالبی بود. بخشی از این مصاحبه را که به تلاش های مجاهدانه ی علمی ایشان می پردازد بازنشر می کنیم. علاقه مندان می توانند جهت مطالعه ی کامل این مصاحبه به این لینک مراجعه کنند.
«…هانری کوربن در دانشگاه تهران کرسی فلسفه داشت و هر سال پائیز به ایران می آمد و سه ماه در دانشگاه تهران تدریس داشت. آقای مطهری و بعضی آقایان که ارتباطات دانشگاهی داشتند، ایشان را می شناختند و به او گفته بودند که بهترین کسی که می تواند، تحقیقات متخصصانه و غیر جدولی بکند، علامه طباطبایی است علت اینکه از عبارت غیر جدولی استفاده می کنم این است که اکنون مهندسان ساختمان وقتی می خواهند جزئیات یک بنا را محاسبه کنند، طی برنامه های رایانه ای، مصالح لازم برای آن بنا را محاسبه می کنند و در حقیقت پایه های بنا را از اول در ذهن خود می سازند.
برخی علما خود قدرت استنباط ندارند و از استنباط دیگران بهره می گیرند. کسانی که پیشرفته می شوند، به این جداول احتیاجی ندارند. علامه طباطبایی نیز این گونه بود که در پاسخ به سؤالات به معلومات بیرونی احتیاجی نداشت.
به هر حال مرحوم شهید مطهری و دیگران علامه را به کوربن معرفی کردند و از آن پس ارتباط ایشان با کوربن آغاز شد. این دیدارها هر دو هفته یک بار روزهای جمعه در منزل آقای ذوالمجد طباطبایی قمی که وکیل دعاوی بود و در خیابان بهار تهران زندگی می کرد، انجام می شد. در این زمان آقای دکتر نصر هم به عنوان واسطه در این گفت و گوها شرکت می کند. آقای نصر در بچگی برای تحصیل به آمریکا رفته بود و در آن زمان برای تکمیل برخی مباحث مورد علاقه خود به ایران باز گشته بود.
کم کم برخی دیگر از اساتید متوجه این رابطه می شوند و آنها هم شرکت می کنند. کم کم دایره وسیع تر می شود؛ مثل دکتر سپهبدی، دکتر شایگان و دیگران که هر یک تخصص خاصی داشتند؛ برای مثال دکتر شایگان در هند تحصیل کرده بود و در زبان سانسکریت تخصص داشت. و دکتر سپهبدی در فرانسه تحصیل کرده بود و متخصص زیبایی شناسی بود و از این جهت با علامه کار می کرد. پرفسور کوربن نیز در شیعه شناسی و مهدویت بیشتر کار می کرد و به امام زمان(عج) معتقد بود مرحوم علامه می گفت: «پرفسور کوربن به اسلام مؤمن است». خود من این سخن را از ایشان شنیدم یعنی مانند مسلمانان است. جلسات به صورت دو هفته یکبار برگزار می شد. این روند 8 الی 10 سال ادامه داشت؛ یعنی تا زمانی که پرفسور کوربن زنده بود. البته علامه با اساتید دیگری نیز در ارتباط بود.
ایشان در خصوص فلسفه می گفت: دول غربی و دنیای غرب، پاره ای معلومات ما را قبول ندارند و اصولی را که بر پایه اخبار و احادیث است، مخدوش می دانند. ایشان با علم به این مسئله خط مشی خود را در تفسیر و فلسفه به گونه ای تنظیم می کنند که در همه دنیا مورد قبول باشد. پیش از تفسیر المیزان ایشان تفسیری را تحت عنوان تفسیر بیان شروع کرده بودند که اخیراً چاپ شده است و در آن تفسیر اخبار و احادیث ملاک تفسیر قرار می گرفت. تقریباً ده جزء قرآن را با این روش تفسیر می کنند و سپس آن را کنار می گذارند و تفسیر استدلالی و عقلی را آغاز می کنند؛ تفسیری که قابل رد نباشد و مباحث آن قابل قبول همه باشد. خودشان می فرمودند: در این تفسیر با این دیدگاه، از روش آیه به آیه استفاده شده است. من به ایشان عرض کردم شما که بحث روایی را هم در آن قرار داده اید و ایشان پاسخ داده اند: این بحث روایی را پس از گفتن هر مطلب، شاهد آورده ام که اخبار و روایات هم همین سخن را بیان کرده اند؛ نه اینکه بر اخبار و احادیث استدلال شود. اما فلسفه، مفاهیم و اصطلاحاتی که ما در فلسفه شرق داریم، قابل فهم، درک و تصور غربی ها نیست. مفاهیم فلسفه ماتریال آنها هم برای ما کمتر قابل فهم است. بنابراین بین فلسفه ما و فلسفه آنها جدایی است و لازم است که آنها حرف های ما را بفهمند.
در آن زمان ایشان شاگردانی داشتند که هر یک بر یک زبان خارجی تسلط داشتند؛ مانند آیت الله بهشتی در زبان انگلیسی، آقای رشیدپور در زبان روسی، آقای لاله زاری در زبان آلمانی و آقای نیّری که در زبان فرانسه تسلط داشتند؛ یعنی چند زبان دان با ایشان همکاری داشتند مرحوم علامه طباطبایی از این شاگردان خود می خواهند که به مراکز علمی دنیا نامه بنویسند و مدارک و آثار فلسفه غرب را از آنان بخواهند. پس از ارسال این نامه ها، کتابهایی از طریق پست به دست ایشان رسید. این کتابها در اختیار مترجمان قرار گرفت و پس از ترجمه موضوعات هر یک در اختیار یکی از آقایان قرار گرفت و قرار شد که هر یک در مورد آن مطالعه و تحقیق کنند. این کار 6 سال تحصیلی به طول انجامید.
این مقاله ها را یکی یکی مطرح و بر روی آن بحث می کردند و مشابه شرقی آن را هم می آوردند و مقایسه می کردند و از آن میان چیز تازه ای در می آوردند که قابل فهم طرفین باشد. در این دوره 6 ساله 14 مقاله تهیه شد که در حقیقت با انتخاب مرحوم علامه، مقالات اصول فلسفه را تشکیل داد. این مقالات به گونه ای تهیه شده که شرق و غرب آن را می فهمند.
دو کتاب بدایة الحکمه و نهایة الحکمه نیز که اکنون موجود است با این دیدگاه نگاشته شده است این کتاب ها اکنون در برخی کشورهای دنیا مانند فرانسه تدریس می شود.
این مقالات چهارده گانه که اصول فلسفه و روش رئالیسم نام گرفته است، با اینکه فارسی است به قدری ثقیل است که عادتاً انسان متوجه مفاهیم آن نمی شود.
آقای مطهری از آغاز کار نوشتن پاورقی را به عهده گرفتند و با حواشی و اضافات تا جلد سوم پیش رفتند. در جلد چهارم ایشان نیز در مفاهیم معطل ماندند. از این رو کار نگارش جلد چهارم کتاب بیست سال طول کشید و این مجموعه بیست سال ناقص بود. تا اینکه پس از بیست سال، یک تابستان نزد ابوی آمدند و موضوع جلد چهارم را بحث کردند و فرا گرفتند که پیش از نگارش بخش پایانی به شهادت رسیدند. بقیه را هم دیگران تکمیل کردند….»
به روز بودن علامه طباطبایی و دقت و تلاششان در مسائل علمی بسیار جالب توجه است و می تواند برای دانشجویان و طلاب سرمشق خوبی باشد.