بسم الله الرحمن الرحیم
ادامه ی پست اول مطلب ژاپن چگونه به یک قدرت اقتصادی تبدیل شد؟
تولیدمحوری و حمایت اصولی از صنایع داخلی
بهترین مکمل برای فرهنگ اقتصادی قوی مردم ژاپن، سیاستهای دولتی این کشور در دهههای پیشرفت بوده است؛ سیاستهایی که منجر به ارتقای دانش و فناوری و در نهایت رشد بالای تولید ملی در این کشور میشده است. در دوران طلایی پیشرفت ژاپن، دو سیاست «توسعهی صادرات» و «جایگزینی واردات» نقش مهمی در تقویت تولید این کشور ایفا نمود. دولت ژاپن برای افزایش مزیتهای صادراتی خود حتی بارها اقدام به کاهش ارزش پول ملی خود (ین در مقابل دلار آمریکا) کرد تا کالای ژاپنی برای خریداران خارجی ارزانتر تمام شود و صادرات ژاپن افزایش یابد. در مقابل توسعهی صادرات، دولتمردان ژاپنی بهخوبی واقف بودند که نیازمند فناوریهای موجود در سایر کشورهای پیشرفته هستند، اما به هیچ عنوان قصد نداشتند با آزادسازی واردات، بازار مصرف تولیدات داخلی خود را دچار خطر کنند. به همین جهت بر واردات کالاهایی تمرکز کردند که همزمان با ورود آنها، انتقال فناوری نیز ممکن میشد. این کشور در دهههای شکوفایی خود هرگز اجازهی واردات آزاد در صنایعی که قدرت رقابت با تولیدات جهانی را نداشتند، نداد و دائماً تا تحقق قدرت رقابتی بالا از صنایع خود حمایت کرد.(۳)
* تفکر بلندمدت در سودآوری
شاید کشورهای زیادی درآمد صادراتی بالایی داشته باشند اما نکتهی مهم در الگوی صادرات ژاپن، مبتنی بودن آن بر صادرات کالاهای «ساختهشده» و «با ارزش افزودهی بالا» است و نه اتکای بر صادرات مواد اولیه و خام. لذا درآمد بالای ناشی از این الگو، دوباره برای رشد و توسعهی کشور، هزینه میشود. الگوی واردات در این کشور، مبتنی بر واردات مواد خام و مواد اولیهی مورد نیاز صنایع این کشور است. اولویت در ذهن مدیران «تولید» است نه «سود کوتاهمدت»؛ بنابراین الگوی اقتصادی حاصل، مبتنی بر چهار گزاره است: «واردات مواد خام از خارج برای تولید در داخل بهمنظور مصرف کالای ساخت داخل و صادرات کالای ساخت ژاپن برای اعتلای نام ژاپن در دنیا.»
الگوی واردات در این کشور، مبتنی بر واردات مواد خام و مواد اولیهی مورد نیاز صنایع این کشور است. اولویت در ذهن مدیران «تولید» است نه «سود کوتاهمدت»؛ بنابراین الگوی اقتصادی حاصل، مبتنی بر چهار گزاره است: «واردات مواد خام از خارج برای تولید در داخل بهمنظور مصرف کالای ساخت داخل و صادرات کالای ساخت ژاپن برای اعتلای نام ژاپن در دنیا.»
در سالهای اولیهی پس از استقلال ژاپن، کالاهای ژاپنی به کیفیت پایین اما قیمت ارزان مشهور بودند؛ اما ژاپنیها نمیتوانستند این نگاه را به محصولات خود تحمل کنند. از طرف دیگر افزایش رشد تولیدات، رقابت را در صحنهی جهانی شدت بخشیده بود؛ لذا تمام همّ و غمّ ژاپنیها بر کاهش ضایعات تولید در حد صفر قرار گرفت و به این ترتیب نظام کنترل کلی کیفیت برپا شد. فقط کالاهایی که مطابق با استانداردها بودند اجازهی صدور مییافتند و از این زمان، ارزشگذاری شرکتها، بر اساس «تحقق بهترین کیفیت» انجام میشد.
شرکتهای ژاپنی رقیب شرکتهای آمریکایی
ژاپن پس از استقلال توانست بهسرعت خود را به یک ابرقدرت اقتصادی بدل کند. در سال ۱۹۸۰ بیش از ۸۰ درصد رشد ژاپن ناشی از رشد صادرات بود که بخش اعظم آن به مقصد آمریکا صورت میگرفت. در داخل خاک آمریکا، شرکتهای ژاپنی بهسرعت از رقیبان آمریکایی خود پیشی گرفته بودند. بالاخره گسترش مازاد تجاری ژاپن در مقابل آمریکا، به ایجاد منازعات و فشارهایی از طرف آمریکا برای محدودیت صادرات منجر شد. فشارهای آمریکا دولت ژاپن را واداشت تا مردم را به خرید کالای آمریکایی تشویق کند و ارزش دلار را در برابر ین کاهش دهد، تا کالاهای آمریکایی ارزانتر تمام شوند.
واگذاری و خصوصیسازی هوشمندانه
در فرایند صنعتی شدن ژاپن، دولت در یک سیر تکاملی به شکلگیری بخش خصوصی توانمند کمک کرده است. ابتدا در دورهی امپراتور مِیجی، سرمایهگذاری در زیرساختهای اقتصادی توسط دولت صورت گرفته و بنگاههای دولتی تأسیس شدهاند و سپس خصوصیسازی با انتخاب تعداد محدودی از تجار و افراد بانفوذ و ثروتمند آغاز شده و کسبوکارهای گروهی و خانوادگی ایجاد شدهاند. درجهی بالایی از هماهنگی و همکاری میان دولت و بخش خصوصی منتخب (گروههای کسبوکار بزرگ) تا زمان تکامل بازارهای کارآمد در اقتصاد، پس از جنگ ادامه داشته و دولت با ابزارهای مهمی چون سیاست صنعتی و هدایت اعتبارات بانکی، از بخش خصوصی حمایت کرده است. سپس روابط میان بنگاههای کوچک و متوسط با بنگاههای بزرگ بهتدریج توسط بخش خصوصی شکل گرفته و پس از رسیدن ژاپن به مرحلهی توسعهیافتگی، حمایت دولت از سوی بنگاههای بزرگ به بنگاههای کوچک و متوسط و ایجاد محیط مساعد کسبوکار معطوف شده است.
ادامه دارد…
فرم در حال بارگذاری ...