بسم الله الرحمن الرحیم
در مجلس عزای حضرت سیدالشهدا علیه السلام ایستاده بودیم و سینه میزدیم و نوحه زمزمه می کردیم. پسر کوچکی از پشت سرم به مادرش گفت: شکلات می خواهم. توی کیفم شکلات داشتم. به جستجو دستم را درون کیف بردم و برگشتم تا شکلات را به دست پسرک بدهم. دیدم همزمان چند دست دیگر هم شکلات به او تعارف می کنند. لبخند به لبم نشست. گویی اینجا بهشت بود که به اراده ی پسر چندین نفر به سرعت خواستش را اجابت می کردند.
و مگر غیر از این است؟ مگر مجلسی که به نام ارباب است جز بهشت است؟ بهشتی که نسیم روح افزایش جانهای بی قرار عاشقان را قرار می بخشد و چنان زنده شان میکند که این حیات را در هیچ جای دیگر نمی یابند.
دلم می سوزد برای آنانی که خرده به مجلس ارباب می گیرند. آنها هنوز این حس ناب درون روضه را درک نکرده اند. هنوز لذت خادمی حضرت را نچشیده اند. و این خیلی بد است. این که زندگیت بگذرد و تو درک این عشق بی انتها را نکنی خیلی ناراحت کننده است. کاش آنها هم درک کنند این مجالس شور آفرینِ زندگی بخش را.
در همین فکرها هستم که یادم می رود سمت کودکانی دیگر. آنهایی که سالها پیش نه تنها خواستشان با مهر اجابت نمیشد که دل پر دردشان را جز با خشونت و طعنه و سیلی پاسخ نمی گفتند. مهر عزاداران حضرت ارباب به این کودک، یاد آن کودکان نازنین که سال 61 هجری آن گونه زجر کشیدند و بی مهری دیدند را در دلم زنده میکند و قلبم را آتش می زند. عاشورا گذشته است و حال پس از این واقعه ی مصیبت بار تازه رنج عظیم زنان و کودکان کاروان آغاز می شود. آن بزرگ انسانهایی که پیام عاشورا را زنده نگه داشتند و در گوش مردم مرده ی آن دوران بلکه تمام تاریخ فریاد زندگی کشیدند. یادشان آوردند که چقدر پست و سطحی زندگی می کنند و چقدر غافلند از حیات طیبه ی اصیلی که باید داشته باشند.
آنها آتش به دلهای مردمان زدند تا زنده شان کنند و هشیار نگهشان دارند. و من این روزها بسیار به یاد دل دردمند بزرگ بانویی می افتم که مسئولیت یک کاروان اسیر حالا بر دوش اوست. او که باید کودکان و زنان داغ دیده را امید ببخشد و آرام کند. و هر لحظه مرهم بر پای تاول زده ی کودکی یا قلب آتش گرفته ی بانویی نهد در حالی که خود از همه خسته تر، زخم خرده تر و داغ دیده تر است. او که حسینش را از او جدا کرده اند بی شک از همه دل شکسته تر است اما چونان کوه که نه بلکه بسیار استوارتر از کوه می ایستد و این پیام الهی را تا ابد در دلها جاودان نگه می دارد.
سلام بر قلب صبور زینب سلام الله علیها
نظر از: رحیمی [عضو]
پاسخ از: مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران [عضو]
سلام علیکم
ان شاالله زیارت حضرت اباعبدالله قسمت تمامی عشاق حضرت شود.
التماس دعا
نظر از: رحیمی [عضو]
چرا حسین علیه السلام بی یاور ماند؟
باز محرم آمد و این سوالها دوباره در ذهنمان تازه شد:
چه شده که حسین بی یاور مانده است؟
این همه سپاه از کجا آمده اند؟
اینها مگر همه مسلمان نیستند و او مگر سبط پیامبر نیست که در مقابلش صف آرایی کرده اند؟
مگر همینها نبودند که برای او نامه ها نوشتند تا بیاید؟
این مردم را چه شد که اینچنین در قتل فرزند پیامبرشان بر هم سبقت گرفتند؟
اما پاسخ این سوال ها را حسین علیه السلام خود داده است:
مردم بنده دنيايند و دين لقلقه زبانشان.
حمايت آنها از دين تا زمانى است كه زندگى آنها در رفاه باشد و آن گاه كه در بوته امتحان قرار گرفتند دينداران بسیار كم مى شوند
آری کربلا صحنه بلا بود و در صحنه بلا دیگر ایمان های ظاهری جواب نمیدهد. در تنگنای بلا درون ها آشکار می شود و دینداران واقعی صفشان از دینداران ظاهری جدا می شود.
کربلا وقت امتحان و عمل است و عمل از ایمان بر می خیزد که اگر به حقیقت نباشد نامه و سخن جز روسیاهی به بار نمی آورد. و جایش مگر در پس دیوار حاشا باشد.
کربلا را آنهایی آفریدند که در بند دنیا گفتار بودند و اسب سرکش هوس را از بند حرام و حلال آزاد نموده بودند. و اینچنین بود که عاقبت آن لقمه های حرامی که خورده بودند در حلقوم ها همهمه انداختند و نگذاشتند تا کلام حق به گوشهایشان برسند و فطرتشان بیدار شود .
امام رو به آنان کرد و فرمود:
من شما را به راه رشد فرا میخوانم؛ هر که از من اطاعت کند، رستگار است و هر که از من نافرمانی کند، در زمرهی هلاکشدگان قرار میگیرد. همهی شما فرمان مرا سرپیچی میکنید، به سخنم گوش فرا نمیدهید؛ البته (حق دارید، چرا که) شکمهایتان ازحرام پر شده است، در نتیجه خداوند بر دلهای شما مهر زده است (و هرگز حقایق رادرک نمیکنید). چرا ساکت نمیشوید، چرا گوش نمیدهید و نمیشنوید؟!
کربلا هنوز هم هست نامه ها هنوز هم هستند لقمه ها هنوز هم هستند و حسین هنوز هم سخن می گوید:
می شود زهیر بود یا حر
می شود عمر سعد بود یا شمر یا آنکه دینش را به دیناری می فروشد
زهیر باش دلم! تا به کربلا برسی
به کاروان شهیدان نی نوا برسی
امام پیک فرستاده در پی ات … برخیز!
در انتظار جوابت نشسته… تا برسی
چه شام باشی و کوفه.. چه کربلا ای دل!
مقیم عشق که باشی… به مقتدا برسی
زهیر باش! بزن خیمه در جوار امام
که عاشقانه به آن متن ماجرا برسی
مرید حضرت ارباب باش و عاشق باش!
که در مقام ارادت به مدعا برسی
تمام خاک جهان کربلاست…پس بشتاب
درست در وسط آتش بلا برسی…
زهیر باش دلم! با یزید نفس بجنگ!
که تا به اجر شهیدان نی نوا برسی…
التماس دعا
پاسخ از: مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران [عضو]
محتاجیم به دعا
نظر از: خادم المهدی [عضو]
احسنت
پاسخ از: مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران [عضو]
ممنون
نظر از: یَا مَلْجَأَ کُلِّ مَطْرُودٍ [عضو]
السلام علیک..یا حضرت رقیه سلام الله علیها
http://ahlparvaz.kowsarblog.ir/%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AFn%D9%90-%D8%A7%D8%B4%DA%A9
سلام و رحمت خدا
و ب عزت انبیا و اولیاء، ب عزت ملائکة الارض و السماء، که جز این نیست!
خودِ خودِ خودِ بهشته محفل ارباب!
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو]
پاسخ از: مدرسه علمیه حضرت فاطمه سلام الله علیها تهران [عضو]
سلام علیکم
ممنون،
موفق باشید
فرم در حال بارگذاری ...
با سلام و دعاي خير
کامل الزیارات :
ثواب کسى که سواره یا پیاده به زیارت حضرت امام حسین علیه السّلام برود.
پدرم رحمه اللَّه علیه از حسین بن حسن بن ابان، از محمّد بن اورمه از کسى که برایش حدیث گفته، از على بن میمون صائغ، از حضرت ابى عبد اللَّه علیه السّلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
اى على! قبر حسین علیه السّلام را زیارت کن و ترک مکن.
عرض کردم: ثواب کسى که آن حضرت را زیارت کند چیست؟
حضرت فرمودند:
کسى که پیاده زیارت کند خداوند به هر قدمى که برمی دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو می فرماید و یک درجه مرتبه اش را بالا می برد و وقتى به زیارت رفت حق تعالى دو فرشته را موکّل او می فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می شود را نوشته و آنچه شر و بد می باشد را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى می گویند:
اى ولىّ خدا گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش می باشى و خداوند هرگز چشمانت را به آتش جهنم بینا نمی کند و آتش نیز تو را ابدا نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود.
انشاءالله اربعين حسيني، حرم حضرت ارباب ببينمتون
يا علي عليه السلام
http://mohadese-borojerd.kowsarblog.ir